بسم الله الرّحمن الرّحیم
امام علی علیه السلام : هرگاه خدا بندهاى را خوار دارد ، او را از آموختن علم برکنار دارد . « نهج البلاغه »
سلام. گاهی درس خوندن خیلی سخت میشه، گاهی غیر قابل تحمل میشه، گاهی دلت می خواد دیگه ادامه ندی، گاهی می گی درس چیه؟ ولی وقتی یه مدت تعطیلی داشته باشه دلت برا همون درسی که می گفتی خدا کی میشه تموم شه تنگ میشه، دلت برا دانشگاه تنگ میشه، دلت برا امتحان تنگ میشه.
اگه درس با علاقه خونده بشه، جدا شدن ازش برات خیلی سخت میشه. وقتی که درس می خونی لذت می بری و برای بیشتر دونستن و بیشتر یاد گرفتن عطش پیدا میکنی. دلت برا درس شور میزنه و وقتی که میری سراغ درس، هر جور استرسی داشته باشی از بین میره. اگه ناراحت باشی، درس ناراحتی رو از یادت می بره. اگه فکرت مشغول باشه، درس فکرت رو راحت و باز می کنه.
حالا اگه خدا هم دوست داشته باشه تو درس بخونی، دیگه نه تنها سخت و غیر قابل تحمل نیست، بلکه می دونی داری اطاعت خدا رو میکنی، حالا از اینکه خدا با درس خوندن تو ازت راضی میشه، لذت بیشتری میبری. برا جلب رضایتش بیشتر و بهتر می خونی.
یه بار کتاب احادیث قدسی رو باز کردم، چند وقتی بود که از درس خوندن خیلی خسته شده بودم. این حدیث برام اومد که کسب علم کن حتی اگر در راه علم خون بدهی. البته الان من حدیث رو کامل ننوشتم. این برام خیلی قشنگ بود که من اینقدر از درس خسته بودم که دلم میخواست کنار بذارمش. دیگه حتی نمی تونستم برم دانشگاه. اما خدا بهم گفت که باید تا جون دارم درس بخونم و از خونم هم برا این کار مایه بذارم.
این کلام امیرالمومنین علیه السلام رو بخونید، خیلی قشنگه:
امام علی علیه السلام : هرگاه خدا بندهاى را خوار دارد ، او را از آموختن علم برکنار دارد . « نهج البلاغه »
خدا بندگان فهمیده و عالمش رو دوست داره. درس و علم ما رو به خدا نزدیک تر می کنه. و همون جوری که از کلام مولای می خونیم اگر خوار شدن بنده ای رو بخواهد، او را از آموختن علم برکنار می دارد.
این کلام امام جواد علیه السلام هم خیلی زیباست
امام جوادعلیه السلام: بر شما باد به تحصیل علم و معرفت، چون فراگیرى آن واجب و بحث پیرامون آن مستحبّ و پرفائده است.
علم وسیله کمک به دوستان و برادران است، دلیل و نشانه مروّت و جوانمردى است، هدیه و سرگرمى در مجالس است، همدم و رفیق انسان در مسافرت است; و أنیس و مونس انسان در تنهائى مى باشد.
التماس دعا
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سالهای اول زندگی حضرت مهدی (عج الله تعالی شریف) گذشت تا اینکه به سال 260 هجری در سن پنج سالگی پدر عزیزش را از دست داد .
در پی این حادثه غم انگیز، امامت و رهبری شیعیان به آن حضرت انتقال یافت . حضرت در آن زمان از کمالات و دانشهای الهی همان را داشت که دیگر امامان داشتند و این مقام و منزلتی بود که خدای تعالی به حضرت عنایت فرمود . .
حضرت مهدی (علیه السلام) به دور از دیده مردم می زیست و با افراد اندکی معاشرت داشت . جعفر، عموی آن حضرت با استفاده از این مسئله به دروغ خود را جانشین و وارث حضرت عسگری (علیه السلام) معرفی کرد و به همین علت است که او را کذاب لقب داده اند .
ابوالادیان ، از خادمان امام حسن عسگری (علیه السلام) در ان مورد می گود: صدای شیون از منزل امام حسن عسگری (علیه السلام) بلند بود و جعفر بن علی برادر آن حضرت را نیز دیدم که بر در خانه نشسته بود و شیعیان نیزاو را تسلیت وتبریک می گفتند(تسلیت برای رحلت برادر وتبریک برای جانشینی) با خود گفتم که اگر این شخص امام باشد امامت از بین می رود! زیرا من پیشتر او رامیشناختم، شراب می خورد و قمار می باخت و تنبور می نواخت . در این حال عقید خادم بیرون آمد و به جعفر گفت : آقای من ! برادرت را کفن کردند برخیز و بر او نماز گزار.
جعفر و شیعیان همراه وی داخل شدند . چون در خانه جای گرفتیم دیدیم که پیکر حضرت عسگری صلوات الله علیه را کفن کرده برروی تابوتی نهاده اند . جعفر پیش ایستاد که بر برادر نماز گزارد. چون خواست که تکبیر گوید ناگاه کودکی گندمگون پیچیده موی و گشاده دندان بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت:ای عمو! پس بایست که من سزاوارترم به نماز برپدرم.
جعفر که رنگ از چهره اش پریده بود عقب رفت و آن کودک پیش ایستاد و بر پدر نماز خواند.ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آلا ( جمعه 86/1/10 :: ساعت 12:36 صبح )